کریسمس فراموش نشدنی در دبی

4.7
از 25 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
کریسمس فراموش نشدنی در دبی

سلام رفقای سفربرو، اوایل آبان بود که به فکر سفر دبی افتادم همه چیز هم از دیدن یه ویدیو آتیش بازی سال نو 2023 برج خلیفه تو اینستاگرام شروع شد، مشتاق شدم حتما ازنزدیک ببینم، قبل از سفر، دبی از نظر من یه شهر مصنوعی بود، از اون جایی که من عاشق طبیعت و هنر و فرهنگ بومی ام، سبک سفرمم ماجراجویی و کوله گردیه به خودم گفتم دبی گرون و مصنوعی کجا من کجا؟؟ البته نیاز به لپ تاپ داشتم خلاصه گفتم برم هم لپ تاپ ارزون میخرم هم سیاحتی میکنم، البته که وقتی رفتم نظرم کلا درمورد دبی مدرن جذاب عوض شد...

پس با من همراه باشید 7 روز تو دبی باهم بچرخیم آتیش بازی برج خلیفه در شب سال نو رو ببینیم، جشنواره خرید بریم و با دیدن قیمت های نجومیش هوش از سرمون بپره، تو دهکده جهانی سری بزنیم به مصر، با ایفل عکس بگیریم، قاشق و چنگال چوبی قبیله ماسایی بخریم، دعوت یه پسر هندو نپالی بریم یه رستوران دنج نپالی معروفترین غذا نپالی رو بخوریم اونم تو قلب دبی، گم شدن تو مسیر اوت لت مال رو تعریف کنم، ونیز دبی رو ببینیم و کلی ماجرا هیجان انگیز دیگه... راستی راستی چند نکته درمورد چطور بریم که اقتصادی باشه؟ مثلا میصرفه زعفرون ببریم بفروشیم یا چی بیاریم ایران بفروشیم؟ و...

آبان 1402 تصمیم گرفتم تنها با یه کوله پشتی، تو گرونترین فصل دبی یعنی کریسمس  اونم اقتصادی سفر کنم دبی، با این ریال بی ارزشمون؟ مگه میشه؟ مگه داریم؟ بریم ببینیم میشه یا نه، مثل همیشه تور دبی نخریدم به دو دلیل: اولیش اقتصادی و دوم وقتی صفر تا صد سفر با خودمه رسما میشه یه چالش جذاب و البته من از سفر سه بار لذت میبرم، یکبار قبل سفر وقتی دارم اطلاعات جمع آوری و برنامه ریزی می کنم یه عیش و سفر ذهنی میشه،دوم خود سفر و در آخر موقع نوشتن سفرنامه، انگار دوباره برگشتم همون شهر و غرق لذت میشم، خلاصه شروع به تحقیق درمورد دبی کردم، اولین قدم هم خوندن سفرنامه های دبی بود، بنظرم بهترین منبع ست.

یه فایل هم باز کرده بودم تمام اطلاعات مورد نیاز رو یادداشت می کردم جاهای دیدنی دبی، بهترین مکان های خرید، اپلیکیشن های مورد نیاز، باید و نباید دبی، و خلاصه تو این دو ماه مونده تا سفر سیر تا پیاز دبی رو درآوردم هرچی که نیاز داشتم رو آماده کردم و قدم بعدی برنامه ریزی روزهای سفرم بود و تصمیم گرفتم دو روز قبل سال نو برم، بلیط پرواز رفت و برگشت به دبی رو آنلاین خریدم حدودا 12 تومن شد، ویزا هم آنلاین اقدام کردم 279 درهم، که به راحتی انجام شد و یک هفته بعد فایل ویزا برام ایمیل شد خروجی هم آنلاین پرداخت کردم، رفتم بازار بندر درهم هم خریدم هر درهم 13900 تومن بود، تو سفرنامه ها خونده بودم درهم از ایران بخریم بهتره، کمی دلار هم برای روز مبادا گرفتم.

موند رزرو هتل، تقریبا 40 روز قبل سفر شروع کردم ولی بخاطر کریسمس اکثر هتل ها یا پر بودن یا وحشتناک گرون باید کل بودجه سفرم رو میدادم هتل پس چاره چیه؟ هاستل! اصلا مگه من جز خوابیدن یه دقیقه هم هتل میمونم که بخوام اینقد هزینه کنم؟ با کلی جستجو تو بوکینگ یه هاستل مرکز شهر پیدا کردم امتیازش بالا و نزدیک مترو بود البته برای رزرو نیاز به کردیت کارت داشت، اکثرا هاستل های دیگه هم نیاز به کارت اعتباری بین المللی داشتن، ما ایرانی ها که نداریم حالا چیکار کنیم؟؟؟؟ با دلی غصه دار شروع به جستجو کردم با چنتا آژانس مسافرتی حرف زدم ولی فقط هتل گرون داشتن هر روز هم بوکینگ چک می کردم و میدیدم یکی یکی هاستل خوبا دارن سولد اوت میشن پس اجبارا دست به دامن اقوام خارج کشور شدم لطف کردن از کارتشون استفاده کردم و غول مرحله اول رو شکست دادم، و این سوال که گناه ما که ایرانیم چیه؟؟؟

خلاصه همه چی آماده یه سفر هیجان انگیز بود،آخرین کار هم خرید آجیل و کمی تنقلات بود، راستی یادتون باشه نیاز به بردن آب معدنی نیست تو فروشگاه های اونجا ارزونترشو میتونید پیدا کنید تن ماهی و این چیزا که  هموطنهامون هم میبرن نبرید قیمت غذا تو رستوران مرکز شهر بخصوص هندی ها خیلی مناسبه، بیخود خودتونو اذیت نکنید، زعفرون و این چیزا هم برا فروش نبرید که رو دستتون میمونه، خب چی بیاریم ایران بفروشیم؟ کتونی، لباس،ادکلن، لپ تاپ استوک و.. این چیزا خوبه! روز پرواز اینترنت رومینگ بین المللی رو یک هفته ای همراه اول رو به قیمت حدودا 180 هزار تومن فعال کردم که نسبت به اینترنت امارات خیلی قیمتش کمتره، انصافا سرعتش خوب بود و کارامو راه انداخت برای بقیه کاراها وای فای پرسرعت هاستل بود و ضمنا بلیط تفریحات دبی رو هم از یه سایت ایرانی خریدم و به ریال پرداخت کردم هم قیمتشون از خود دبی پایینتر بود و هم بصورت آنلاین پاسخگو بودن، من که خیلی ازشون راضی بودم.

روز اول 29 دسامبر: (سلام دبی)

پرواز رفتم ساعت 6 عصر 8 دی 1402 از بندر به دبی بود، از بندر به دبی هر روز پرواز هست چون خیلی از هرمزگانی ها از قدیم ساکن دبی هستن و در رفت و آمدن،پرواز بدون مشکل و سروقت انجام شد، یه پذیرایی مختصر هم داشت البته رو همه بلیط ها نبود.

فرودگاه بندرعباس- ترمینال پروازهای خارجی
فرودگاه بندرعباس- ترمینال پروازهای خارجی
پذیرایی مختصر فلای دبی

پذیرایی مختصر فلای دبی

پروازهای بندر به دبی هواپیمایی فلای دبی ترمینال 2 میشینه که متاسفانه مترو نداره، فرودگاه بزرگ و مدرن و تمیزی بود هوا خنک و مطبوع بود کل سفر نیاز به لباس گرم نداشتم، بعد از چک پاسپورت  و زدن مهر ورود یه سیم کارت رایگان بهم دادن یک گیگ اینترنت مجانی 24 ساعته داشت البته من استفاده نکردم، یادتون باشه اگه ندادن یادآوری کنید بهتون میدن.

سیم کارت رایگان

سیم کارت رایگان

 همون فرودگاه نول کارت نقره ای که مخصوص اتوبوس و متروست رو به قیمت 25 درهم خریدم با یکم پرس و جو ایستگاه اتوبوس رو پیدا کردم، اما اتوبوسی مقصد من هرچی منتظر موندم نیومد حدودا یک ساعت گذشت دیگه با یه پسر فلیپینی و یه دختر فرانسوی تاکسی گرفتیم برای اولین ایستگاه مترو، نفری ده درهم شد، تاکسی دبی خیلی گرونه  تاکسی متر دارن برای مسیرهای کوتاه کمتر از 20 تا 25 درهم نمیشه، البته که اتوبوس و مترو هم هست که تقریبا دسترسی به همه جا داره و قیمتش تقریبا مناسبه مثلا مترو با توجه به هر مسیر و نوع نول کارت بین 3 تا 15 درهمه.

تاکسی اشتراکی

تاکسی اشتراکی

هاستلی که رزرو کردم 5 دقیقه پیاده تا ایستگاه مترو ابوبکر صدیقی فاصله داشت که تو منطقه دیره بود یک تخت تو اتاق 4 تخته هر تخت بصورت پارتیشن بندی پارچه ای جدا شده بود یه کمد بزرگ داشت حوله تمیز داد، چای، قهوه و پودر شیر مجانی بود،حدودا شبی 30 دلار!!! هاستل تمیزی بود و امکاناتش بد نبود، دبی همه چی گرونه وگرنه 30 دلار یه کشور دیگه میشه هتل خوب گرفت، تو هاستل با یه خانواده سوئیسی، یه پسر از ترکیه و چند نفر از هند آشنا شدم، خانواده سوئیسی هر روز آشپزی می کردن کل هاستل بوی غذا میداد، یه روز هم منو دعوت کردن، یه چیزی مثل لوبیا پلو بدون لوبیا بود با سالاد ذرت، مزه ش بد نبود البته برنجش با خودمون فرق داشت شفته بود ولی چسپید ،قشنگی هاستل برا همین چیزاست.از بدی های هاستلم این بود روز سوم  یه هندی اومد هاستل صدای خر و پفش هاستل رو گذاشته بود رو سرش.

نهار مهمون خانواده سوئیسی

نهار مهمون خانواده سوئیسی

شب اول ساعت 10 شب رسیدم فقط رفتم اطراف هاستل که تو منطقه دیره بود گشتی زدم و یه فروشگاه بزرگ بنام یونایتد هایپر مارکت بود چنتا شعبه داره اسمش یادتون بمونه از شیرمرغ تا جون آدمیزاد با تخفیف های زیاد و قیمت های پایین داره،سوغاتی خیلی ارزون میخوایید اینجا زیاده، یکم مواد غذایی خرید کردم،از لحاظ قیمت بعنوان مثال یه شل آب معدنی کوچیک 12 تایی خریدم شد 2 درهم. خب برم بخوابم که  فردا روز هیجان انگیزی در پیش دارم.

قیمت غذا در دبی

روز دوم  30 دسامبر (قایق سواری تو خور و قدم زدن زیر بادگیرها و تاریخ دبی)

ساعت 10 از هاستل زدم بیرون، گفتم پیاده روی کنم یه چرخی بزنم، دم یه هتل شاتل رایگان به سی تی سنتر دیره بود، ظاهرا برنامه زمان بندی مشخص هر روزه دارن، راننده هندی گفت ساعت 3 عصر هم برگشت داره، تنها مسافرش من بودم، تو مسیر خیابونها تمیز فضای سبز خوش سلیقه هرس شده بود، سی تی سنتر دیره میگفتن قیمتاش مناسبه، جشنواره خرید با تخفیف های زیاد هم به راه بود اکثر برند ها هم نمایندگی دارن، البته که قیمت ها حتی با تخفیف های 80، 90 درصدی، به ریال بازم خیلی گرون بود. یه دوری تو مرکز خرید زدم بعد رفتم فروشگاه دی تو دی که رو به رو سیتی سنتر دیره بود چنتا لباس راحتی خریدم، بعدش برگشتم فود کورت سیتی سنتر، مثل همیشه مک دونالد یه پکیج ویژه شامل سیب زمینی، همربرگر، نوشابه و سس گرفتم 29 درهم، همیشه این سس پولی رو مغزمه طبق معمول خوشمزه بود.

سیتی سنتر دیره
سیتی سنتر دیره
منطقه دیره

منطقه دیره

برنامه عصرم بازدید از محله تاریخی الفهیدی دبی یا بستکیه (بستک اسم یکی از شهرهای هرمزگانه خیلی از بستکی ها از قدیم ساکن دبی بودن اینجا رو میگن میراث ایرانی ها بخصوص بستکی هاست) بود، با مترو رفتم نزدیک خور دبی، قبل از رفتن به محله تاریخی میخواستم بازار برم لپ تاپ استوک قیمت بگیرم، نزدیک مترو بنی یاس لپ تاپ دست دوم میفروشن، یه گشتی زدم چند جا قیمت گرفتم و اینم فهمیدم تا جایی راه داره میشه تخفیف گرفت، بعدش با چند دقیقه پیاده روی به خور رسیدم اطراف خور آسمون خراش های زیادی با نم شیشه ای بود، قایق ها و لنج ها کلی تزیین شده بودن چراغ های رنگارنگ بهش آویزون بود سطح آب با انعکاس چراغ های رنگی مخصوصا سبز و قرمز چشم نواز شده بود،

خور دبی

خور دبی

موزیک و برنامه هاشون به راه بود، منطقه قشنگی بود، بافت قدیمی اون طرف خور بود، رفتم باجه بلیط فروشی، بازم یه صف طویل کلا کریسمس اینه هرجا بری همش صفه!!

بلیط قایق و صف طولانی

بلیط قایق و صف طولانی

بلیط قایق به اون سمت خور رو به قیمت 2 درهم خریدم قایق سواری تو خور حس و حال خوبی داشت، از خوش شانسی من اون طرف خور جشن و آتیش بازی کنار یه بازارچه کریسمسی با یه درخت کریسمس بزرگ زیبا به راه بود آتیش بازی معرکه بود،

آتیش بازی محله الفهیدی دبی
آتیش بازی محله الفهیدی دبی
درخت کریسمس غول پیکر محله الفهیدی دبی

درخت کریسمس غول پیکر محله الفهیدی دبی

جمعیت هم از سر و کول هم بالا میرفتن  بعد از تموم شدن رفتم سمت بافت قدیمی، خونه های سنتی با بادگیرهای سفید سقف چوبی زیبا، درخت های نخل، گل های کاغذی قرمز، فانوس های قدیمی و... اینجا انگار برمیگردی به دبی 200 سال قبل، بافت قدیمی رو خیلی خوب حفظ کرده بودن، همه جا دبی آدم افسوس میخوره چرا کشور خودمون اینجور نیست زیباتر از این بادگیرها تو جنوب داریم ولی همین جور رها شدن تا نابود شن..... بگذریم...کلی مغازه سوغاتی و وسایل سنتی هم بود قیمتهاش هم بد نبود، یه استارباکس معروف هم هست که رفتم یه قهوه بخورم ولی انقد صفش طویل بود بیخیال شدم، یه سر سمت موزه دبی هم رفتم که تعطیل بود،

محله الفهیدی دبی
محله الفهیدی دبی
محله الفهیدی دبی
محله الفهیدی دبی
محله الفهیدی دبی
محله الفهیدی دبی
محله الفهیدی دبی
محله الفهیدی دبی
محله الفهیدی دبی
محله الفهیدی دبی

ضمنا آخرین قایق به اون سمت خور، ساعت 10:40 بود، خلاصه سوار آخرین قایق شدم که به مترو برسم و برگردم هاستل، نزدیک هاستل یه رستوارن هندی خوب پیدا کرده بودم قبلش یه چای کرک اصل هندی  خوردم 1 درهم و شام هم یه شام هندی خوشمزه که گفتم تند نباشه بازم کمی تند بود شد 20 درهم.

چای کرک اصل هندی

چای کرک اصل هندی

راستی کنار رستوران یه ساندویجی دنج بود  شاورما لذیذ داشت 6 درهم البته خیلی کوچیک بودن، اینجا دیگه پاتوقم شده بود بجز وعده های اصلی هر موقع گرسنه م میشد میرفتم صاحبش قبل از اینکه سفارش بدم با لبخند با لهجه هندی میگفت: نو اسپایسی!!!

روز سوم 31 دسامبر (آتیش بازی سال نو برج خلیفه و ماجراهاش)

و اما هیجان انگیز ترین روز سفر، که بخاطرش اومده بودم دبی، دیدن آتیش بازی شب سال نو برج خلیفه، با یه ایرانی که تو پرواز آشنا شده بودم هماهنگ کردم بریم دبی مال و بعدش همونجا بمونیم تا آتیش بازی رو ببینیم، ساعت 10 صبح زدم بیرون، رفتم مترو که برم دبی مال، مترو خیلی شلوغ بود،

مترو دبی

مترو دبی

ایستگاه دبی مال که رسیدم سیل جمعیت به راه بود فک کنم با هر زبونی حرف میزدی چند نفر بودن جواب بدن، مامورهای امنیتی زیادی هم بودند که رندم افراد رو از تو صف جدا می کردن، شکوه و زیبای و تمیزی برج ها و خیابون های اطراف دبی مال آدم رو میگیره، دبی مال غلغله بود انگار نذری میدن اینقد که شلوغ بود، توریست ها از سر و کول هم بالا میرفتن،همه جا تزیینات کریسمسی قشنگی شده بود،

تزیینات کریسمسی دبی مال
تزیینات کریسمسی دبی مال
دختر بندری با پوشش سنتی در دبی مال :)
دختر بندری با پوشش سنتی در دبی مال :)

برند ها هم تخفیف های خیلی خوبی گذاشته بودن اما نه برای ریال بی ارزش خودمون، مثلا یه کفش با 75% تخفیف شده بود 18 میلیون ناقابل!

کفش با 75% تخفیف فقط 1190 درهم!!!!
کفش با 75% تخفیف فقط 1190 درهم!!!!
نمایندگی لوی ویتون در دبی مال

نمایندگی لوی ویتون در دبی مال

چیز جالب خرید با خیال راحت خود اماراتی ها بود جاهای خیلی گرون فقط اماراتی ها رو میدیدی، تو این 7 روز یه اماراتی کارگر ندیدم. رفتم فوت کورت بازم مک دونالد نهار خوردم،

مک دونالد دبی مال

مک دونالد دبی مال

بعدش رفتم اکواریوم رو ببینم، بلیط رو قبلا از یه سایت ایرانی خریده بودم که قیمتش از بلیط دم باجه کمتر بود، البته منصرف شدم از بیرون فقط دیدم و بلیط رو گذاشتم واسه روزهای بعد که وقت دارم سر فرصت ببینم، بعدشم با دوست ایرانی رفتم بیرون که بریم منتظر آتیش بازی باشیم گفته بودن باید زود بریم که جا پیدا کنیم از دبی مال که زدیم بیرون ساعت 6 عصر بود، 6 ساعت باید منتظر میموندیم یااااااا خدا! هر لحظه جمعیت زیاد و زیادتر میشد و نیروهای امنیتی هم مشغول نظم دادن به مسیرها بودن، با این جمعیت زیاد واقعا مدیریتشون خوب بود، جمعیت فشرده و به سختی جلو میرفت، داخل محوطه برج که بلیط فروشی از قبل به قیمت 300 درهم شده بود و تموم شده بود، خدایی از همه چی پول درمیارن فک کنم سال دیگه راهی برای پولی کردن نفس کشیدن هم پیدا کردن.

اطراف خیابون های که به برج منتهی میشد هم نرده گذاشته بودن و مردم رو زمین نشسته یودن اکثرا هم زیرانداز و خوراکی هم آورده بوده که بهشون بد نگذره، تا چشم کار می کرد هندی و پاکستانی میدیدی که زنبیل گذاشتن و جا گرفتن به کسی هم اجازه نمیدادن بشینه، البته از ملیت های مختلف از آلمانی بگیر تا تایوانی و.. همه بودن....

مردم در حال جا پیدا کردن برای نشستن

مردم در حال جا پیدا کردن برای نشستن

با خودم فک کردم چطور حالا 6 ساعت رو بگذرونم؟ خلاصه یه جا مناسب که ویو خوبی به برج خلیفه داشت پیدا کردیم و ماهم نشستیم و برای وقت گذرونی شروع کردیم به معاشرت با آدم های مختلف، کنارمون بیشتر هندی بودن، کلی خوش گذشت کلی درمورد همه چی حرف زدیم خوراکی هامونو با هم قسمت کردیم بهشون آجیل دادیم اونا هم یه نوع موز عجیب هندی بهمون دادن، هرچی ساعت به 12 نزدیکتر میشد شور و هیجان مردم بیشتر میشد جمعیت هم هر لحظه بیشتر، بلیط محوطه برج خلیفه 300 درهم بود که همه پیش فروش شده بود، رستوران های اطراف برج هم رزرو بودن، مردمی که تو رستوران ها همه مشغول شادی و رقص بودن مردم که تازه میومدن صدای جیغ و گریه شون از فشار جمعیت هر چند دقیقه یکبار بالا می رفت،

جمعیت منتظر آتیش بازی

جمعیت منتظر آتیش بازی

چند نفر غش کردن، به سختی میومدن از جمعیت بیرونشون میکشیدن،نیرو های امنیتی همه جا بودن و حواسشون به همه چی بود...

اینجا یه نفر غش کرده بود

اینجا یه نفر غش کرده بود 

خلاصه لحظه سال تحویل رسید همه جیغ و هورا میکشیدن اول پیام تبریک سال نو به چند زبان رو برج نشون دادن عکس حاکم دبی هم نشون دادن گوشی ها همه بالا بود و بالاخره آتیش بازی از بالای برج شروع شد،

شروع آتیش بازی
شروع آتیش بازی
آتیش بازی سال نو

آتیش بازی سال نو

رقص نور و آتیش های رنگی بود، که فضا رو پر کرده همه مات شکوه آتیش بازی بودن، فک کنم 15 دقیقه طول کشید و تمام.... بعدش همه به هم با لبخند هپی نیو یر میگفتن و ما ایرانی ها  اصلا حس سال نو نداشتیم.

مردم خوشحال بعد از سال تحویل

مردم خوشحال بعد از سال تحویل

الان می پرسید ارزش داشت اینهمه معطلی؟ برای من که عاشق ماجراجویی هستم با مردم معاشرت کردم خندیدم و... ارزش داشت ولی کسی که توقع یه برنامه لاکچری داره فک نکنم ارزش اینقد معطل شدن رو داشته باشه. مراسم که تموم شد سیل جمعیت  با کلاه های بابانوئل قرمز و شاخ گوزنیشون تو خیابون راه افتادن مترو رو 24 ساعته کرده بودن ماشینی چیزی نبود چون خیابونا بسته بودن اکثریت سمت مترو راه افتادن خلاصه با اون جمعیت انبوه خیلی خوب همه چی رو مدیریت کردن.

جمعیت انبوه در مترو

جمعیت انبوه در مترو

خب دیگه فردا بریم دبی گردی ببینیم اینقد دبی دبی میگن برا چیه!

روز چهارم یک ژانویه (موزه آینده، ونیز و طاوس های ریلکس و شام دعوت دوست نپالی)

اول از همه رفتم رستوران هندی نزدیک هاستل برای صبحانه چای صورتی کشمیر که توش مغز بادوم و فندق و این چیزا بود خوردم و یه چیزی شبیه سیرابی خودمون با نون داغ تازه زدم شارژ شدم،

صبحانه هندی
صبحانه هندی
چای کشمیری

چای کشمیری

آب معدنی کوچیک و آجیل برداشتم (آب معدنی کوچیک تو جاهای توریستی گرونه) رفتم مترو و ایستگاه نزدیک موزه آینده پیاده شدم، از ایستگاه مترو موزه ورودی داره،بازم صف و شلوغی طبق توصیه سفرنامه های که خونده بودم بلیط ورودی نخریدم به دیدن طبقه اول که رایگان بود بسنده کردم موزه جذاب با طراحی چشمگیر بود،

موزه آینده
موزه آینده
موزه آینده
موزه آینده

بدون هدف از در پشتی موزه زدم بیرون و رفتم شهر گردی خبر نداشتم یه سوپرایز قشنگ منتظرمه، دیدن فضای سبز ، آسمون خراش های سر به فلک کشیده، ماشین های آخرین مدل واقعا جذاب بود یهو دیدم تو خیابون یه طاووس ریلکس داره میچرخه، جلوتر رفتم کلی طاووس و پرنده با خیال آسوده داشتن قدم میزدن.

قدم زدن طاووس ها در کمال آرامش
قدم زدن طاووس ها در کمال آرامش
برج های پشت موزه آینده

برج های پشت موزه آینده

بعد از کلی لذت بردن از دیدنشون رفتم سمت مترو برم بازار مدینه جمیرا معروف به ونیز دبی، ایستگاه امارات مال پیاده شدم و بعدش با اتوبوس رفتم پیشنهاد میکنم حتما برید بازار مدینه جمیرا ورودی نداره و به سبک ونیز ساختن، کانال های آب که توش قایق ها تردد میکردن بلیط قایق سواری فک کنم 100 درهم بود، کلی رستوارن و کافه با طراحی بادگیر سنتی با قیمت خداتومن هم اطراف کانل هست که تزیینات کریسمسی و بازارچه کریسمسی زیبایشو دوچندان کرده بود، 

مدینه جمیرا
مدینه جمیرا
مدینه جمیرا در شب
مدینه جمیرا در شب

این لوکیشن برای عکاسی عالیه، ویو برج العرب هم داره، یه پارک بازی جذاب هم برای بچه ها هست، یه بازار پر از برندهای معروف، یه چیز جالب دستگاه آب تصفیه شده تو بازار بود که بطری آبتو میتونی مجانی پر کنی،

دستگاه آب تصفیه مجانی

دستگاه آب تصفیه مجانی

بعد از مدینه جمیرا پیاده رفتم سمت برج العرب،فاصله ای نداشت هتل ها و فضای سبز مسیرش مثل قدم زدن تو یه شهر اروپایی بود ، پارک آبی وایلد وادی کنار برج العرب بود، البته من نرفتم چنتا عکس با برج العرب گرفتم

برج العرب
برج العرب
توریست ها در حال عکاسی با ماشین های مدل بالا
توریست ها در حال عکاسی با ماشین های مدل بالا

و رفتم سمت ساحل جمیرا، این ساحل عمومی و ورودی نداره برخلاف خیلی از ساحل های خصوصی، کلی آدم تو ساحل بودن اکثرا هندی بودن و خودشون تو آب میپلکوندن،

ساحل عمومی جمیرا
ساحل عمومی جمیرا

یکی دو ساعتی تو ساحل چرخیدم یکم تو قسمت خوشبخت خلیج همیشه فارس آب بازی کردم، دلمم گرفت از آدم های اونطرف خلیج فارس و اینهمه اختلاف زندگی شون! بگذریم ناراحتتون نکنم شب شده بود رفتم سمت ایستگاه اتوبوس که برم ایستگاه مترو امارات مال، که با یه پسر خیلی مهربون نپالی به اسم رانزیت آشنا شدم، خیلی سریع صمیمی شدیم سفره دلشو باز کرد، دو سال بود با مادرش دبی کار می کردن، بعنوان باریستا کار می کرد حقوقش زیر 3 هزار درهم بود، با 5 نفر دیگه تو یه اتاق زندگی میکردن، 22 سالش بود تازه عاشق یه دختری هم بود که 24 سالش بود و نپال بود گوشی رو درآورد عکسشو نشونم داد یه دختر گندمی ساری قرمز پوشیده بود با موهای مشکی لخت و چشمهای بادومی که لبخندش صورتشو زیبا کرده بود.

یک سال ندیده بودش کلی دلتنگش بود، بعدش فیلم سوپرایز آنلاین تولدش رو نشون داد، دبی یه کیک صورتی خریده بود بعد به دوستای مشترکشون تو نپال گفته بود برن خونه دختره، فیلم پر از عشق بود گفت داره پولاشو جمع میکنه برگرده نپال ازدواج کنن، خلاصه آجیل خوردیم و تو اتوبوس کلی از فرهنگ ایران و نپال حرف زدیم دیدم چقد تشابه فرهنگی با ما جنوبی ها دارن، گفت مادرش عاشق شیرینی ایرانیه و خودش هم دوس داره ایران رو ببینه ولی میترسه!!!!!! دعوتش کردم ایران، گفتم با هم بیاین، اگه گرفتنت سند با من :)))))))) رسیدیم امارات مال، دیگه رفیق شده بودیم، رانزیت گفت اگه وقت داری تو محله ما یه رستوران خوب نپالی هست، گفتم چرا که نه، یه 15 دقیقه پیاده روی کردیم تو قلب دبی، رسیدیم یه رستوران دنج نپالی، که با پرچم و تزیینات نپالی تزیین شده بود، یه فیلم نپالی هم پخش میشد، پرسنل نپالی خیلی خوشرو و مهربون بودن،

رستوران نپالی، رانزیت (پیراهن مشکی) در حال مطالعه منو
رستوران نپالی، رانزیت (پیراهن مشکی) در حال مطالعه منو

برای غذا مومو معروف ترین غذا نپالی و بشقاب نودل سبزیجات و مرغ سفارش داد ازم پرسید تند میخوری گفتم نباشه بهتره، قبل از آماده شدن یه نون خشک ترد تیز خوش طعم بعنوان پیش غذا هم آوردن، بعد هم شام خوشمزه،

مومو و بشقاب نودل سبزیجات و مرغ
مومو و بشقاب نودل سبزیجات و مرغ
پیش غذا نپالی

پیش غذا نپالی

نحوه خوردنش رو توضیح داد و حسابی لذیذ بود و چسپید، هزینه غذا هم اصلا اجازه نداد حساب کنم  گفت مهمون منی و منو شرمنده مهربونیش کرد و تصمیم منو برای دیدن نپال قطعی کرد، تا امارات مال هم دنبالم اومد که مسیر رو گم نکنم اینستا همو گرفتیم موقع خداحافظی بغلش کردم و بابت مهربونی و خاطره فراموش نشدنی ازش تشکر کردم، امیدوارم ایران بیاد جبران کنم، حالا کی میگه دبی ماجراجویی نداره؟؟؟ یه گشتی تو امارات مال زدم، پیست اسکیشو دیدم تو گرمای خرماپز دبی چطور پیست اسکی زدین؟؟؟ بابا دمتون گرم.

پیست اسکی امارات مال

پیست اسکی امارات مال

برگشتم هاستل، استراحت کنم انرژی داشته باشم مث عقاب تو اوت لت مال دبی دنبال چیزهای خوب بگردم.

روز پنجم 2 ژانویه (گم شدن تو مسیر اوت لت مال، آبنما موزیکال دیدنی دبی مال و کوبیده هندی)

امروز دیگه روز خرید بود البته خرید که چه عرض کنم بیشتر روز گم شدن تو خارج دبی بود، بریم ماجراشو بگم و اکواریوم و آبنما موزیکال معروف بینظیر دبی مال رو ببینیم، درمورد اوت لت مال ها زیاد شنیده بودم، دو تا اوت لت مال  دبی خیلی معروف اند، یکی اوت لت ویلیج و یکی اوت لت دبی مال، چون خارج شهر هستن کرایه تاکسی شون خیلی بالا درمیاد برای یک نفر اصلا نمیصرفه، البته اکثرا شاتل رایگان دارن، که جاهای خاصی از شهر ایستگاه دارن، تو اینترنت گشتم برنامه شو پیدا کردم، اوت لت ویلیج فعلا شاتل کنسل کرده بود، موند اوت لت دبی که اونم ایستگاه ش دور بود ازم، تصمیم گرفتم برم اوت لت ویلیج  با مترو و اتوبوس، چرا ویلیج؟ چون هم معماریش قشنگتره هم تو اینترنت بیشتر ازش تعریف کرده بودن، پس از گوگل مپ استفاده کردم که کاش نمی کردم. طبق نقشه رفتم مترو، بعد ایستگاهی که گفته بود پیاده شدم،

ایستگاه کولردار اتوبوس

ایستگاه کولردار اتوبوس

رفتم ایستگاه اتوبوس، از چند نفر پرسیدم دیدم تقریبا همشون گفتن فک نکنیم از اینجا بشه رفت، ولی بازم به گوگل مپ اعتماد کردم سوار شماره اتوبوسی که گفته بود شدم، اینم بگم خودمم حدس زدم گم بشم، ولی وقتی اتوبوس رو دیدم از این اتوبوس دوطبقه قرمزا بود، گفتم بزار گم شم،بجاش با 7 درهم گشتی شهری دبی میرم، گم شدن با این اتوبوسا ارزش داره، رفتم طبقه بالا ردیف اول نشستم منظره عالی به شهر دبی داشت، مشغول سیاحت بصری و معاشرت با مسافر کناریم که داروساز هندی بود تو دبی کار می کرد بودم البته اونم نظرش این بود راهو دارم اشتباه میرم ولی بازم به گوگل مپ اعتماد کردم، دیگه کم کم اتوبوس از شهر خارج شد، میشد برنامه توسعه دبی رو دید همه جا در حال ساخت و ساز بودن، خلاصه دیدم داره به ایستگاه آخر میرسه ولی خبری از اوت لت نیست، رفتم از راننده پرسیدم اونم گفت نمیدونم، رسیدم یه منطقه که نمیدونم چی بود،

منطقه نمیدونم چی چی

منطقه نمیدونم چی چی

اونجا هم خیابونا تمیز و شهر قشنگی بود، از چند نفر پرسیدم چطور برم اوت لت گفتن برگرد فلان ایستگاه پیاده شو فلان و بهمان یا تاکسی بگیر برو اوت لت مال دبی که نزدیکتره، یکی ساعتی تو منطقه نمیدونم چی چی علاف شدم و تو نقشه نگاه کردم فاصله زیادی با اوت لت دبی مال نداشتم، منم گفتم درک ضرر تاکسی میگیرم، حالا نرخ میگیرم یکی مگه 50 درهم، یکی میگه 40!! چه خبره برا دو قدم؟؟ یه تاکسی که ظاهرا خونه ش همونجا بود، گفت 35 درهم، گفتم نه 25 درهم، گفت نه اونم گازشو گرفت رفت، یه دور زد دوباره برگشت گفت سوار شو! البته تو راه هی غر زد، بش گفتم راهی که نیست گفت برگشتش باید برم اتوبان دور بزنم!

و بالاخره رسیدم اوت لت البته نه ویلیج اوت لت دبی مال، یه مرکز خرید بزرگ با ساختمان معمولی، اینجا برندهای معروف کالکشن های قدیمی و فروش نرفته رو با تخفیف های بالا حتی 90 درصد برای فروش گذاشتن، اگه کفش آهنی بپوشین و حسابی بگردین میتونین چیزهای خوبی پیدا کنید، این همه راه اومدم باید خرید می کردم، من کفش، شلوار،لوازم ورزشی،ادکلن و...  از برندهای پوما، آدیداس، ورساچه و... خریدم با اینکه بازم به ریال خودمون گرون دراومد ولی چون برند بودن ارزش خرید داشت البته تخفیفاش عالی بود، نهار هم رفتم فورت کورت، چنتا رستوران تایلندی و چینی بود ولی KFC  رو ترجیح دادم چسپید،

نهار اوت لت مال

نهار اوت لت مال

در کل نظرم رو بخوایید بدونید که ارزش داشت یا نه؟از لحاظ ماجراجویی بله ولی از لحاظ خرید میگم چون فصل تخفیف دبی بود، اینجا ارزش وقت و هزینه رو نداشت، شاید دبی مال میشد کمی گرونتر ولی جنس های جدید خرید و اینهمه کرایه هم نداد! خریدام که تموم شد، رفتم اطلاعات درمورد سرویس رایگان برگشت پرسیدم، رو یه برگه یه چیزی نوشت بهم داد و ایستگاه رو نشونم داد، اینم بگم تو دبی سوال میپرسیدی اکثرا با صبر و حوصله و مودبانه جواب میدادن، رفتم سوار ون شدم برگه رو به راننده دادم، و گفتم نزدیک اولین ایستگاه مترو منو پیاده کن، مقصد بعدیم دبی مال و دیدن آکواریم دبی مال بود، نزدیکای شب رسیدم دبی مال، مستقیم رفتم اکواریوم، بلیط تو گوشیم بود، بدون اینکه تو صف بایستم بلیط اسکن شد و وارد شدم، انواع موجودات دریایی، ماهی ها و کوسه های عجیب تو یه تونل طور رو سرمون شنا میکردن، بلیط من شامل باغ وحش زیرآب هم بود،  بازدید از تونل زود تموم شد،

آکواریوم دبی مال

آکواریوم دبی مال

بعدش رفتم طبقه بالا که با فلش مشخص شده بود، بلیط دوباره اسکن شد و وارد شدم، از سمورآبی بگیر تا تمساح، پرنده های کوچیک،جوجه تیغی، آفتاب پرست و انواع ماهی های زینتی و ستاره دریایی بود،

باغ وحش زیر آب
باغ وحش زیر آب
دو خواهر محو عروس دریایی ها
دو خواهر محو عروس دریایی ها
ستاره دریایی خسته :))

ستاره دریایی خسته :))

یه قسمت هم مخصوص پنگوئن ها بود که من بلیطش رو نخریدم، اگه نظرمو درمورد آکواریم بدونید، بد نبود ولی با این قیمت که فک کنم اون موقع حدود 2 تومن ورودیش بود ارزش نداشت، نمای بیرونی آکواریم که مجانیه هم کافیه دیدنش! چنتا عکس گرفتم و رفتم که رقص فواره های دبی رو ببینم یکی از بهترین جاذبه های دیدنی دبی، دیدن نور و رقص فواره ها فراتر از انتظارم بود شگفت زده م کرد، چقد حسرت خوردم زودتر نیومدم که چندبار ببینم ،رقص فواره ها هر روز از ساعت 6 عصر هر نیم ساعت یکباره، ورودی نداره، از در پشتی دبی مال رفتم، وارد محوطه که شدم ضیافت نور، موسیقی، رقص آب و برج های مجلل اطراف آب برپا بود،اینهمه زیبایی یک جا آدم رو به وجد می آورد، به سمت حوضچه طور که اطرافش برج های مجلل از جمله برج خلیفه بود رفتم.

جمعیت زیادی منتظر بودن ساعت 9 بشه، ساعت 9 که شد، صدای موسیقی فیلم جیمز باند پخش شد، همزمان صدای تشویق و هورای مردم رفت بالا ،نور پردازی برج خلیفه م یکی یکی با روشن شدن نور های رنگارنگ شروع شد، فواره ها هم اول با ارتفاع پایین شروع شدن، کم کم هرچی به اوج موسیقی می رسید فواره ها هم هماهنگ بالاتر میرفتن تا 300 متر هم می رسید ، جیغ و دست مردم هم بیشتر میشد ،فوق العاده جذاب بود، هرچی آبنما موزیکال تا قبل این دیده بودم پیش این آب بازی بود. حتما حتما برید ببینید، برای اختتامیه این روز شلوغ، همون رستوران هندی کنار هاستل رفتم یه غذا  سنتی هندی که پلو با نخود فرنگی و با کوبیده هندی زدم، حسابی چسپید جاتون خالی.

کوبیده هندی

کوبیده هندی

برم استراحت کنم که فردا هم باید برم لپ تاپ بخرم و بهترین جاذبه دیدنی دبی رو ببینم...

روز ششم 3 ژانویه: (خرید لپ تاپ و دیدن میرکل گاردن و دهکده جهانی هیجان انگیز)

بعد از خوردن صبحانه که مثل بیشتر روزا شامل، آجیل، تارت میوه، نون، کره بادوم زمینی و قهوه بود رو خوردم، کیف کمری رو پر از آجیل کردم، آب معدنی رو برداشتم، طبق تحقیقات دوماهه بهترین مکان برای خرید لپ تاپ استوک شارجه ست اگه وقت دارین برین، من وقت نداشتم رفتم Al Ain Center (Dubai Computer Plaza) که تو اینترنت پیدا کرده بودم ظاهرا مرکز لپ تاپ استوک دبی بود، اکثر فروشنده ها هندی یا پاکستانی بودن، یه چیز جالب یه پسره پاکستانی دیدم اسمش شیراز بود،

آقا شیراز پاکستانی

آقا شیراز پاکستانی

یه دوری زدم، قیمت گرفتم، اینجا حسابی چونه بزنید، دو تا لپ تاپ استوک با قیمت عالی از یک فروشگاه هندی خریدم، که درمقایسه با ایران پول یه لپ تاپ دادم دوتا گرفتم، ضمنا دو تا موس بیسیم، و یک کیف لپ تاپ خوب بعنوان اشانتیون بهم دادن، دمشون گرم کیفیت لپ تاپها خوب بود و خلاصه تو پاچه م نکردن. ساعت حدودا 1 شده بود، رفتم یه رستوران هندی خوب کنار بازار، بریانی گوشت خوشمزه سفارش دادم که حجمش خیلی زیاد، یه نوع ماست هندی هم کنارش بود شد فقط 15 درهم! برام عجیب بود این قیمت! این غذا! اونم دبی!

بریانی گوشت هندی

بریانی گوشت هندی

مقصد بعدیم دیدن میراکل گاردن دبی (باغ گل دبی) بود،

میراکل گاردن دبی

میراکل گاردن دبی

طبق تحقیقاتم باید رفتم ایستگاه مترو امارات مال پیاده میشدم و ایستگاه اتوبوس باغ گلها و دهکده جهانی اونجاست، تو صف اتوبوس با یه مهندس جوون فلیپینی به اسم گری آشنا شدم، دیگه تصمیم گرفتم باغ گلها رو باهم ببینیم، حدوا نیم ساعتی تو راه بودیم، من بلیط ورودی رو مث بقیه جاها از ایران خریده بودم راحت بدون ایستادن تو صف، رفتم داخل، دوست فلیپینی بلیط رو تو باجه با قیمت بالاتر خرید، اینجا برای عکاسی عالیه، خیلی ها با لباسهای شب در حال عکاسی بودن، قلعه ها و هواپیما گلی، همه چی سرسبز و پر از گل، اگه دنبال عکس های خوب هستید برید اینجا البته اینقد شلوغ بود، لوکیشن خلوت برا عکاسی پیدا نمیشد،کلا من خوشم نیومد همش اطلسی بود دیگه زیادی همه چی مصنوعی بود، اتمسفرش هم دوس نداشتم،

میراکل گاردن دبی
میراکل گاردن دبی
میراکل گاردن دبی
میراکل گاردن دبی
میراکل گاردن دبی مکان جذابی برای عکاسی
میراکل گاردن دبی مکان جذابی برای عکاسی

بعد از اینجا تصمیم داشتم برم دهکده جهانی،

دهکده جهانی
دهکده جهانی

گری میخواست برگرده، ولی آخر نظرش عوض شد گفت منم میام، حالا برای رفتن به دهکده، دو راه داشتیم یا با اتوبوس برگردیم همونجا که سوار شدیم و بعد با اتوبوس بریم دهکده جهانی، یا تاکسی، با توجه به اینکه دیگه غروب شده بود و وقت نداشتم یکی دو ساعت تو مسیر بمونم، پیشنهاد دادم با تاکسی بریم، یه تاکسی گرفتم شد 30 درهم، و چون خودم پیشنهاد داده بودم خودم حساب کردم، موقعی که رسیدم دهکده جهانی گفتمممم ای دل غافل چرا آخرین روز اومدم چرا زودتر نیومدم؟ بنظرم نسبت به جاهای که رفتم دیدنی ترین جاذبه دبی ، دهکده جهانیه! وارد که میشی از ایفل و اپرا سیدنی بگیر تا مجسمه آزادی امریکا رو میبینی،

ایفل در دهکده جهانی

ایفل در دهکده جهانی

ظاهرا پاتوق محبوب خانواده های اماراتی هم هست خیلی از خانواده های اماراتی برای تفریح اینجا اومده بودن زیلوشون پهن بود، مثل تمام دبی حال و هوای کریسمس جاری بود،

خانواده اماراتی در حال تفریح در دهکده جهانی

خانواده اماراتی در حال تفریح در دهکده جهانی

غرفه های کشورهای مختلف با معماری جذاب سنتی شون نظر رو جلب میکرد،انگار رفتی همون کشور، آدم های همون کشور با لباس های سنتی شون، غذاهاشون، رقصاشون و فرهنگ بومی شون ازت پذیرایی می کردن، اول از همه رفتم غرفه کشور محبوبم مصر، مردم با پوست های گندمی و موهای فر خورده با لباس های رنگی مصری، ادویه های مصری که فروشنده تو دستشون به سمتت دراز میکردن میگفتن بو کن موسیقی و رقص سنتی مصری با دامن های چرخی رنگی همه و همه یه لحظه از زمان و مکان غافلت می کرد کافی بود چشماتو ببندی و خودتو رو وسط قاهره ببینی،

<span class=
 رقصنده مصری
غرفه فروش محصولات مصری

غرفه فروش محصولات مصری

از مصر اومدم بیرون،غرفه ها زیاد  و زمان کم مجبور بودم چنتا حذف کنم چون باید با اتوبوس ساعت 10 خودمو به مترو میرسوندم،

فروشنده یمنی
فروشنده یمنی

رفتم غرفه ایران عزیزمون، بزرگ بود و با استفاده از المان های معماری بومی مون و مجسمه های بزرگ مفاخر و اساطیرمون حسابی جذابش کرده بودن،

غرفه ایران

غرفه ایران

با افتخار به گری درمورد ایران توضیح میدادم،البته داخل غرفه خبر خاصی نبود ترشی و این چیزا میفروختن، رو استیج یه گروه چند نفره پسرونه آهنگ های شاد ایرانی میخوندن، یه پسره پاکستانی که تو غرفه ایران کار می کرد، هرکسی چه زن چه مرد یکم خودشو تکون میداد سریع میمومد و میگفت: دنس نات الودت(مجاز نیست)! خیلی ها هم با دلخوری غرفه رو ترک میکردن،. تو غرفه مراکش عسل کوهی تست کردم، تو غرفه قطر یه آهنگ سنتی غمگین قطری که با عود خونده میشد گوش دادم، تو غرفه آفریقا قاشق چنگال سنتی قبیله ماسایی رو خریدم، تو غرفه چین از زیر فانوس های چینی و پارچه های با نقش اژدها رد شدم، از غرفه جذاب یکیش امارات بود با سازه های با برگ نخل ساخته بودن،زنان با برقع زری (یه نوع صنایع دستی هرمزگان) میبافتن،

زنان اماراتی در حال زری بافی

زن اماراتی در حال زری بافی

ساز سنتی میزدن و مردها با دشداشه سفید و چوب رقص سنتی اجرا میکردن، یه لحظه فک کردم وسط قشمم، دقیقا تمام این چیزها رو ما تو هرمزگان داریم! دیگه غرفه بازی بسه، بریم استیج،دهکده جهانی یه استیج بزرگ داره که به مناسبت های مختلف برنامه مثل نمایش و کنسرت توش اجرا میشه، خواننده های معروف میان، اون شب شانس ما یه نمایش موزیکال  هندی بود، از اول تا آخر همدیگه رو زدن و رقصیدن :))

ضمنا ورودی نداره، برنامه که تموم شد، ساعت نگاه کردم دیدم وقت نداریم سریع با گری رفتیم که  اتوبوس رو از دست ندیدم، به اتوبوس که رسیدم مسئول اتوبوس ها که یه مرد میانسال لاغر خوش رو با موهای جوگندمی  بود،پرسید ایرانی ام گفتم بله،  با لبخند با لهجه عربی گفت من بندری هستم، منم گفت به به پس همشهری هم هستیم یکم بندری حرف زدیم با آقای شریفی خداحافظی کردم گری کارت زد سوار شد، رفتم کارت زدم سوار اتوبوس شم که دیدم ای بابا کارتم زد عدم موجودی کافی (ضمنا هر کارت فقط یک نفر میتونه استفاده کنه) برای شارژ کارت باید کلی راه میرفتم احتمالا اتوبوس رو از دست میدادم، سریع پریدم پایین که برم شارژ کنم، آقای شریفی گفت چرا برگشتی؟ قضیه رو تعریف کردم گفت نمیخواد بری، اومد بالا به راننده گفت این مهمون منه! گری گفت: شما ایرانی چقد هوا همو دارید.احساس غرور کردم، اتوبوس نزدیک مترو پیاده مون کرد، گری منو دعوت به فلیپین و منم گری رو به ایران دعوت و از هم خداحافظی کردم. بازدید از دهکده جهانی رو به هیچ وجه از دست ندید.

روز هفتم 4 ژانویه: خرید آخر و خداحافظی با دبی زیبا

پروازم ساعت 4 عصر بود، صبحانه رو که خوردم وسایلامو جمع کردم، گفتم تو این تایم  برم خریدهای مونده رو بکنم، تعریف قیمت های مناسب مجتمع تجاری الغریر رو زیاد شنیده بودم، رفتم نمایندگی مکس چنتا لباس خریدم الان که دارم سفرنامه مینویسم تی شرتش تنمه کیفیتش خوب نیست، بعدش رفتم فروشگاه بزرگ کارفور که یه چیز تو مایه های  فروشگاه رفاه خودمونه همه چی داره از خوراکی بگیر تا لباس و لپ تاپ قیمتهاشم مناسبه، یه مکمل ورزشی خریدم نسبت به ایران هم اصل بود هم  ارزونتر، واسه نهار آخر رفتم مک دونالد یه چیکن برگر با قلبی شکسته زدم و حالا نوبت تاکسی برای فروگاه بود، من اپلیکشن کریم (مثل اسنپ خودمون) رو نصب کرده بودم ولی فعال نکرده بودم، روز آخر همینجوری فعالش کردم دیدم قیمتاش چقد خوبه کار باهاشم راحته، حیف دیگه دیر فعال کردم، با کریم تاکسی گرفتم راننده یه مرد جوان پاکستانی بود که زن و بچه ش پاکستان بودن و حدودا ماهی 4 هزار درهم درمیاره و تو پانسیون زندگی می کرد.

یه چیز جالب درمورد محبویت حاکم دبی هستش، با خیلی ها درموردش صحبت کردم اکثرا دوسش داشتن مخصوصا اماراتی ها و با احترام ازش یاد میکردن. رسیدم فرودگاه، کارها طبق روال انجام شد، یه صف بزرگ هم بود برای دریافت مالیات جنس های که خرید شده، بیشتر از 250 درهم اگه خرید کند باید از فروشنده بخواید بهتون تکس فری بده حتما باید پاسپورت همراه تون باشه، تو فرودگاه مالیات رو بهتون پس میدن ضمنا ندیدم جنس ها رو چک کنن، البته من چون فراموش کردم تکس فری از فروشنده ها بگیرم چیزی بم پس ندادن! درمورد چک کردن خریدها تو فرودگاه ایران، درمورد خریدهام تو فرودگاه اذیت نشدم البته من اتیکت های لباسهام همه کنده بودم،فقط به مکمل که پلمپ بود گیر دادن که گفتم مصرف شخصیه اجازه دادن.

اگه نظرم رو درمورد دبی بخواید بدونید، شهریه که کسایی که عاشق زندگی لاکچری و پیشرفت هستن عاشقش میشن، مردم بومی با فرهنگی داره تو رفاه و آسایش نسبی زندگی میکنن، البته وضع کارگرهای خارجی زیاد خوب نیست شرایط مناسبی ندارن،درمورد زندگی تو دبی،اینجا حرف اول رو پول میزنه هرچی پول بیارید بازم کمه، همه جور امکانات و تفریحات هست اگه پولدارید میتونید مثل یه شاهزاده زندگی کنید  اگه معمولی هستید خیلی گرونه همه چی، برای زندگی قیدشو بزنید،خلاصه شهر مدرن،تمیز و امنیه دیدنش حداقل یکبار می ارزه.

سفرنامه دبی به سر رسید کلاغه به خونه ش نرسید، امیدوارم سفرنامه مفید باشه براتون و لذت برده باشین خوشحال میشم نظرات پیشنهادات و انتقاداتتون رو بشنوم و ضمنا سوالی دارید بپرسد! تا سفرنامه بعدی خدانگهدار رفقا سفر برو.

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر