سرگیجه ای شیرین میان اسلواکی و اسلوونی

4.5
از 41 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
سرگیجه ای شیرین میان اسلواکی و اسلوونی
آموزش سفرنامه‌ نویسی
19 مرداد 1403 12:00
24
1.1K

چکیده سفرنامه

در این سفر، برای کشف داستان یک کارگر فاضلاب دوست داشتنی (ولی چشم هیز) به اسلواکی میروم و سپس در جستجوی راز اژدهایی سبز رنگ، پا به اسلوونی میگذارم. اصلا مگر اسلواکی و اسلوونی با هم فرق دارند؟! در جریان بمباران پالایشگاه براتیسلاوا بوسیله قوای متفقین در ژوئن 1944، یکی از جنگنده های آمریکایی، توسط ضد هوایی آلمان مورد اصابت قرار گرفت. خلبان قبل از سقوط، به مرکز فرماندهی پیام داد که می خواهد در اسلواکی فرود بیاید. اما پیام او به عنوان «اسلوونی» شنیده شد و نیروهای مقاومت ضد نازی، در سواحل یوگسلاوی به  دنبال آثاری از خلبان میگشتند و مسلماً چیزی پیدا نکردند.

چهل و شش سال بعد و در نزدیکی براتیسلاوا بقایای جسد خلبان کشف شد. این داستان شاید اولین اشتباه ثبت شده تاریخ در مورد اسلواکی و اسلوونی بوده باشد ولی آخرین نبوده است. بعدها جورج بوش، رئیس جمهور ایالات متحده و سیلویو برلوسکونی، نخست وزیر ایتالیا، در کنفرانسهای خبری این دو کشور را با هم اشتباه گرفته اند. شایعاتی است که سفارتخانه های این دو کشور در واشنگتن ، ماهی یکبار جلساتی را میگذارند تا نامه هایی که اشتباهی برای آنها ارسال شده است را به یکدیگر پس بدهند! همچنین اشتباهاتی از جمله پخش سرود ملی و یا پرچم یکی از این کشورها به جای دیگری، در مسابقات ورزشی اتفاق افتاده است. بنابراین خواندن این سفرنامه میتواند شما را از یک اشتباه متداول نجات دهد و اگر میتوانستم این سفرنامه را 80 سال پیش بنویسم، شاید جان یک خلبان نجات پیدا میکرد!

اسلواکی و اسلوونی

اگرچه نام، پرچم و حتی زبانهای هر دو کشور شباهتهایی به هم دارد ولی این دو، حتی همسایه هم نیستند. اسلوونی کشوری ساحلی است که در جنوب اروپا با ایتالیا و کرواسی هم مرز است. اما اسلواکی سرزمینی نسبتا کوهستانی است که با اوکراین، لهستان و جمهوری چک همسایه است. همسایه مشترک هر دو کشور، اتریش و مجارستان هستند که بین این دو کشور واقع شده اند و آنها را از همدیگر جدا کرده اند.

موقعیت اسلواکی و اسلوونی در نقشه (برگرفته از ویکی تراول)

موقعیت اسلواکی و اسلوونی در نقشه (برگرفته از ویکی تراول)

اسلوونی با دو میلیون نفر جمعیت در سال 1991 به شیوه ای بدون جنگ و خشونت به استقلال از یوگسلاوی سابق دست یافت. اسلواکی با پنج و نیم میلیون نفر جمعیت، زمانی بخشی از چکسلواکی بود که در سال 1992، با طلاقی مخملی از چک جدا شد. 

پرچمهای اسلواکی و اسلوونی(برگرفته از دانشنامه بریتانیکا)

پرچمهای اسلواکی و اسلوونی(برگرفته از دانشنامه بریتانیکا) 

اما شباهتها در نام، پرچم و بسیاری چیزهای دیگر به ریشه نژادی اسلاو آنها برمیگردد که با کشورهای دیگری همچون روسیه، اوکراین، بلاروس، لهستان، صربستان، بوسنی، کرواسی، بلغارستان، مقدونیه و مونته نگرو نیز مشترک است. بنابراین این دو کشور همان قدر به هم شبیه هستند که تمام کشورهای اسلاو تبار دنیا به هم شبیهند، نه بیشتر و نه کمتر.

چگونگی سفر به براتیسلاوا، پایتخت اسلواکی

اسلواکی از کشورهای عضو شنگن است و برای سفر به آن، نیازمند ویزای شنگن میباشید. بعضاً پرواز مستقیم پگاسوس از استانبول به براتیسلاوا(Britislava) با قیمتهای مناسب(گاهی حتی 40 یورو) یافت میشود ولی بطور کلی بهترین گزینه، سفر به وین یا بوداپست و آنگاه ادامه سفر به براتیسلاوا بوسیله قطار یا اتوبوس میباشد. هزینه اتوبوس از وین تا براتیسلاوا، در حدود 5 یورو و مدت زمان سفر کمتر از 45 دقیقه خواهد بود. قیمت بلیط قطار در همین مسیر، هجده یورو است. هزینه سفر از بوداپست به براتیسلاوا با اتوبوس و قطار به ترتیب 9 و 26 یورو است که در زمانی بیشتر از دو ساعت صورت میگیرد. شب هنگام، در دهم دسامبر سال 2022 و در ادامه سفرهای اروپایی خود، وارد ایستگاه اتوبوس براتیسلاوا شدم تا سرگیجه شیرینی را آغاز کنم. داستانی که اینجا آغاز میشود و در قلب اسلوونی پایان خواهد یافت.

براتیسلاوا

هزینه یک شب اقامت در اتاقهای اشتراکی هاستلهای مرکز شهر از 12 یورو آغاز میشود که در این محدوده، هاستل Patio گزینه مناسبی برای یک اقامت یک روزه است. با این حال، بهترین هاستل براتیسلاوا،Chors  است که تقریباً بالاترین قیمت را در میان هاستلهای شهر دارد. صبح هنگام و پس از یک خواب شیرین، کاوش این شهر زیبا را به صورت پیاده آغاز میکنم. براتیسلاوا که به آن "زیبایی روی دانوب" نیز می گویند با جمعیت بیش از چهارصد هزار نفر، یکی از جوان ترین پایتخت های جهان است.

از اواخر قرن سیزدهم تا قرن پانزدهم میلادی، شهر در حال بالیدن بود و بعنوان قطب فرهنگی و آموزشی پادشاهی مجارستان تلقی میشد. پس از نفوذ ترک‌های عثمانی به اعماق پادشاهی، براتیسلاوا پایتخت پادشاهی مجارستان شد. از قرن شانزدهم تا قرن هجدهم، یازده پادشاه مجارستان و هشت همسر سلطنتی در براتیسلاوا تاجگذاری کردند. پس از پایان جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراطوری اتریش مجارستان، کشور چکسلواکی تشکیل شد و نهایتاً با فروپاشی کمونیست در شرق اروپا و در جریان طلاق مسالمت آمیز چک و اسلواکی، براتیسلاوا پایتخت کشور جوان اسلواکی شد.

اولین مکانی را که بازدید میکنم، کلیسای سنت الیزابت مجارستان است که به آن «کلیسای آبی» می گویند. فضای داخلی و بیرونی کلیسا با سایه های آبی ملایم رنگ آمیزی شده و سقف نیز با سرامیک های آبی کاشی کاری شده است. این کلیسا، که جذاب ترین ساختمان هنر نو در براتیسلاوا است در اواخر قرن بیستم و کمی قبل از استقلال براتیسلاوا از مجارستان تقدیس شد.

کلیسای آبی

کلیسای آبی

از هر جای شهر، قلعه براتیسلاوا به برجستگی قابل مشاهده است و شما را فرا میخواند. به سمت رودخانه دانوب میروم و با عبور از پل قیام ملی اسلواکی(Most SNP) در مسیر تاریخ و قلعه براتیسلاوا قرار میگیرم.

رودخانه دانوب و پل قیام ملی اسلواکی از منظر قلعه براتیسلاوا

رودخانه دانوب و پل قیام ملی اسلواکی از منظر قلعه براتیسلاوا

در فضای روبروی قلعه، مجسمه فرمانروای موراویای بزرگ در قرن نهم(Svatopluk)، قرار دارد که ملی گرایان اسلواکی معتقدند قلمرو اسلواکی امروزی را در بر میگرفت. این بهانه ای برای معرفی او به عنوان "پادشاه اسلواکی" در دوره بیداری ملی اسلواکی بود ولی عده ای آنرا جعل تاریخ میدانند و میگویند آن قلمرو ربطی به اسلواکی امروزی نداشته است. اینگونه است که ملتی به سختی در پی یافتن هویتی تاریخی برای خود است و شاید کشوری دیگر سعی در نابودی تاریخ خود داشته باشد! به هر حال اندکی پس از مرگ او، قلمرو موراویای بزرگ در نتیجه حملات شدید مجارستان فروپاشید.

مجسمه فرمانروای موراویای بزرگ

مجسمه فرمانروای موراویای بزرگ

تاریخ این قلعه به قرن نهم می رسد. پس از کش و قوسهای فراوان بازسازی و تغییرات معماری، در قرن پانزدهم با سبک یک قلعه گوتیک بازسازی شد و پس از یک قرن به سبک رنسانس برگشت. در سال 1811، آتش سوزی ویرانگری در قلعه رخ داد و بازسازی قلعه، صد و پنجاه سال بعد و در سال 1968 به پایان رسید. از این بالا قسمتهایی از اتریش به راحتی دیده میشود و اگر هوا صاف باشد، شاید بتوان قسمتهایی از مجارستان را نیز دید.

قلعه براتیسلاوا

قلعه براتیسلاوا 

در پشت قلعه، باغ باروک (Baroque garden) قرار دارد که حتی در آن فصل سرد ، بسیار سرسبز و زیبا بود. قرار نیست که این باغ به عظمت ورسای باشد، ولی در نوع خود بسیار جالب است.

باغ باروک

باغ باروک

از تپه مربوط به قلعه براتیسلاوا پایین می آیم و دوباره جذب بافت قدیمی شهر میشوم. برای نهار، یک کباب ترکی پر مایه و بزرگ را به قیمت پنج یورو خریدم و برای نوشیدنی، شام و صبحانه در یک شعبه سوپرمارکت لیدل(Lidl) مجموعا 4 یورو پرداخت کردم. خب، بیایید دوباره به شهر قدیم بپردازیم. اینجا هم به مانند همه مرکز شهرهای قدیمی اروپا، حال و هوای قرون وسطایی موج میزند.

خیابانهای قسمت قدیمی شهر

خیابانهای قسمت قدیمی شهر

از جمله عمارت های زیبای شهر قدیمی، تئاتر ملی اسلواکی(slovak national theatre) است که در حقیقت خانه اپرای براتیسلاوا است. ساختمانی به سبک نئو رنسانس است که در سال 1886 به عنوان محلی برای گروه‌ های نمایش، اپرا و باله افتتاح شد.

تئاتر ملی اسلواکی

تئاتر ملی اسلواکی

در حالیکه چشم اندازهای زیبای دیگری همچون تالار شهر، دروازه مایکل، مجسمه سرباز ارتش ناپلئون و میدان اصلی در همین قسمت شهر وجود دارد اما همه اینها در مقابل یک کارگر برنزی که سر خود را از منهول فاضلاب بیرون آورده است، جلوه ای ندارند.

مجسمه کارگر فاضلاب

مجسمه کارگر فاضلاب

بعضی او را کارگر زحمتکشی میدانند که دارد کمی استراحت میکند تا دوباره به تمیزکاری فاضلاب شهر برگردد. اما اکثریت او را مرد هیزی میدانند که در حال چشم چرانی است. با تمام این داستانها، این مجسمه هیچگاه مزاحم خانم محترمی نشده است ولی تا بخواهید افراد مستی که در این چاله سقوط کرده اند و یا رانندگان سر به هوایی که مهمترین عضو شهر را فراموش میکنند و به او برخورد میکنند. به همین علت یک علامت هشدار درست بالای سر او نصب کرده اند. افتتاح این مجسمه دوست داشتنی، نمکی بر چهره یک شهر کمونیستی بوده است و هنوز همان قدر با مزه است.

علامت هشدار در خصوص مجسمه کارگر فاضلاب

علامت هشدار در خصوص مجسمه کارگر فاضلاب

اما شهر فقط بافت قدیمی آن نیست و دارای ساختمانهای جدید با هویت معماری منحصر به فردی نیز هست. ساختمان رادیو اسلواکی، سازه ای استثنایی در براتیسلاوا هست که با شمایل "هرم وارونه" به درستی عنوان ساختمان قرن را در اسلواکی به خود اختصاص داده است. علاوه بر استودیو ضبط، این مجموعه دارای یک سالن کنسرت بزرگ است که میتواند میزبان کنسرت های موسیقی کلاسیک و محبوب اروپا باشد. 

ساختمان رادیو اسلواکی

ساختمان رادیو اسلواکی 

شب هنگام به ایستگاه قطار براتیسلاوا میروم تا این شهر زیبا را به مقصدی دیگر، ترک کنم. 

چگونگی سفر به لیوبلیانا ، پایتخت اسلوونی

شهر Ljubljana با جمعیتی کمتر از سیصد هزار نفر، پایتخت کشور اسلوونی است. در نگاه اول، خواندن این کلمه بدون نفس تنگی، غیر ممکن بنظر میرسد ولی خوشبختانه تلفظ آن کمی ساده تر است، لیوبلیانا، به همین سادگی! میتوان بوسیله قطار و با هزینه ی 25 یورو در کمتر از 5 ساعت از وین اتریش به لیوبلیانا رسید. البته برای این موضوع نیاز به یک تغییر قطار در شهر Villach اتریش نیز است. هزینه اتوبوس مستقیم از اتریش تا لیوبلیانا نیز در حدود همین قیمت است.

هزینه اتوبوس از بوداپست تا لیوبلیانا تقریباً 17 یورو و مدت زمان سفر کمتر از شش ساعت است. از آنجا که شرایط بسیار زیادی در تعیین مسیر یک کوله گرد موثر است، پس از خروج از کشور زیبای اسلواکی، بیست و یک روز طول کشید تا به اسلوونی برسم، مسیری که بصورت معمول در حدود شش ساعت است! با یک هیچهایک به سرزمینی میروید، با میزبانی مهربان در شهری رایگان اقامت میکنید و در جای دیگر، اوقاتی را با دوستان خود میگذرانید. مگر سفر همین لذت بردن از مسیر نیست؟ بله، پس از سه هفته ی زیبا، در صبحی دل انگیز و سرد، با اتوبوس سبز Flixbus به شهر اژدهای سبز رنگ وارد شدم.

لیوبلیانا

هزینه یک شب اقامت در اتاقهای اشتراکی هاستلهای مرکز شهر لیوبلیانا، از 13 یورو آغاز میشود ولی هاستل مورد علاقه و قابل توصیه من، Tivoli است که هزینه آن همراه با صبحانه 19 یورو میباشد. خبر خوب اینکه من هزینه ای برای اقامت نپرداختم و این همان علتی است که من عاشق این شهرم! میروم تا شهری دیگر را پیاده فتح کنم. اولین هدفم اژدها خواهد بود، پس به سمت پل اژدها می روم. این پل معروف ترین تصویر لیوبلیانا برای گردشگران تور اروپا است که  شامل چهار مجسمه اژدهای ترسناک و تقریبا واقعی است. جدای از جذابیت اژدهاها، این پل یک قطعه خارق العاده از معماری هنر نو(Art Nouveau) است که بین سال‌های 1900 تا 1901 ساخته شد. 

اژدهایی از پل اژدها

اژدهایی از پل اژدها

اما داستان این شهر و اژدها چیست؟ مطابق افسانه های یونانی، جیسون و همراهانش که پشم زرین را از پادشاه آئیتس دزدیده بودند با کشتی خود از دریای سیاه و رودخانه های دانوب و ساوا میگذرند و به رودخانه لیوبلیانیکا (همین رودخانه ای که از وسط شهر میگذرد و پل اژدها بر روی آن قرار دارد)  میرسند. آنها در دریاچه بزرگی نزدیک سرچشمه لیوبلیانیکا توقف کردند تا بتوانند کشتی خود را دمونتاژ کنند، آن را تا دریای آدریاتیک حمل کنند، دوباره کنار هم بگذارند(مونتاژ کنند) و به یونان بازگردند(عجب فکر خوبی!). از قضا آن دریاچه محل سکونت یک اژدها بود. جیسون با اژدها جنگید، آن را شکست داد و کشت. آن اژدها پس از آن، نماد لیوبلیانا شد و جز جدایی ناپذیر فرهنگ و افسانه های مردم اسلوونی گردید.

پل اژدها

پل اژدها

کمی آنطرف پل قصاب(Mesarski most) قرار دارد که برخلاف اسمش، عاشقانه ترین جای شهر است. عاشقان بیشماری تداوم عشق خود را با قفل روی آن میبندند و سپس کلیدش را به رودخانه می اندازند.

قفلهای عشاق در پل قصاب

قفلهای عشاق در پل قصاب

علت نامگذاری پل، به بازار قصابی سابقی برمیگردد که اینجا بوده است و در سال 2010 این پل در همان محل ساخته شده است. مجسمه های کوچکتر تغییر شکل یافته روی نرده های پل و مجسمه بزرگ نسبتا ترسناک روی پل با «قفل‌های عشق» یک تضاد منحصربفرد و زیبایی را خلق میکند.  

پل قصاب

پل قصاب

 در میدان مرکزی شهر، کلیسای بشارت فرانسیسکن(Franciscan Church of the Annunciation) قرار دارد که بین سال‌های 1646 و 1660 ساخته شده و در قرن نوزدهم بازسازی شده است. 

کلیسای بشارت فرانسیسکن

کلیسای بشارت فرانسیسکن

این شهر ظاهر امروزی خود را مدیون سبک باروک ایتالیایی و هنر نو است، بویژه ساختمان‌های متعددی است که پس از زلزله سال 1895 ساخته شدند. اما داستان این شهر چگونه آغاز شده است؟ با گسترش امپراتوری ژولیوس سزار، یک شهر رومی در حاشیه رودخانه لیوبلیانیکا تاسیس شد که برای مدت کوتاهی رونق داشت و در قرن ششم نیز متروکه شد. نام لیوبلیانا برای اولین بار در سال 1144 میلادی به صورت مکتوب در تاریخ آمده است. ناپلئون در سال 1809 آن را پایتخت یکی از استانهای خود کرد و در همین قرن بود که اسلوونیایی زبان رسمی کشور می شود، اولین دانشگاه افتتاح می شود و شهر امروزی شکل میگیرد.

در جستجوی بوی خوب غذا به آن سوی رودخانه میروم. بازار مرکزی، بازاری سرپوشیده در امتداد رودخانه است که هر نوع مواد غذایی در آن یافت میشود. در فضای باز روبروی آن نیز، بازاری از میوه، سبزیجات، لبنیات و هر آنچه بخواهید جریان دارد.

بازار مرکزی لیوبلیانا در امتداد رودخانه لیوبلیانیکا

بازار مرکزی لیوبلیانا در امتداد رودخانه لیوبلیانیکا 

نمیشود در مقابل بوی کبابی که راه افتاده است، مقاومت کرد. یک ظرف کباب اسلوونیایی را به قیمت 5.5 یورو میخرم که مناسب دو وعده غذایی بود. این همان کبابی است که میشود در ترکیه هم تجربه کرد و انگار فقط اسم آن عوض شده است.

کباب اسلوونیایی

کباب اسلوونیایی

قلعه لیوبلیانا بر روی تپه سرسبز وسط شهر، نهصد سال است که بر فراز شهر ایستاده است. قدم در مسیر زیبای قلعه میگذارم. برای کسانی که حوصله راه رفتن ندارند(که من از آن دسته نیستم)، یک فونیکولار وجود دارد که هر ده دقیقه یکبار، به سمت قلعه بالا و پایین میشود. این قلعه در قرن یازدهم ساخته شد، در قرن دوازدهم بازسازی شد و شکل فعلی آن حاصل تغییراتی از قرن پانزدهم تا هفدهم است.

قلعه لیوبلیانا

قلعه لیوبلیانا

پشت این دیوارهای باستانی، دنیایی غنی از تاریخ و فرهنگ وجود دارد. برج و باروهای قلعه، زیباترین منظره از شهر را به شما هدیه میدهند. به شهری مینگرم که افسانه ها و داستانها را پشت سر گذاشته است و هم اکنون با سقفهای قرمز رنگ خود، به زیبایی در برابرم ایستاده است.

منظره لیوبلیانا

منظره لیوبلیانا

پایان

در ایستگاه مرکزی شهر لیوبلیانا، منتظر اتوبوسی هستم که مرا به ونیز ایتالیا خواهد برد. به سرگیجه شیرین میان اسلواکی و اسلوونی می اندیشم. هنوزم وقتی به خاطرات سفر می اندیشم، براتیسلاوا و لیوبلیانا را توامان به خاطر می آورم اما هرگز اسلواکی طلاق گرفته از چک را با اسلوونی جدا شده از یوگوسلاوی، اشتباه نخواهم گرفت.

هزینه های درمان این سرگیجه بدین قرار بودند:

  • مجموع هزینه اتوبوس به براتیسلاوا و لیوبلیانا، 34 یورو
  • هزینه یک شب اقامت در براتیسلاوا، 16 یورو
  • هزینه غذا و نوشیدنی در براتیسلاوا(سه وعده)، 9 یورو
  • هزینه غذا و نوشیدنی در لیوبلیانا(دو وعده)، 5.5 یورو

اتوبوس از لیوبلیانا زیبا خارج میشود و از میان طبیعت اسرارآمیز اسلوونی، راه ایتالیا را در پیش میگیرد. داستانی که از "زیبایی روی دانوب" آغاز و با "اسرار اژدها رودخانه لیوبلیانیکا" در آمیخته بود، با نزدیک شدن به دریای آدریاتیک، پایان می یافت. خداحافظ ای سرگیجه شیرین!

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر