6 تا از مهمترین مجسمه های شهر تهران که ثبت ملی هم شده اند!

4.6
از 9 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
مجسمه های مهم تهران که ثبت ملی هم شده اند!
03 شهریور 1400 08:00
0

چقدر اهل دقت به اطرافتان هستید؟ تا به حال شده همینطور که در شهر قدم میزنید، اطرافتان را زیر ذره‌بین بگیرید و به عناصر شهری عمیقا نگاه کنید؟ مخصوصا عناصر شهری که حکم اثر هنری هم دارند! می‌دانستید بعضی از این عناصر شهری که بارها از مقابلشان رد شده‌ایم، برای خودشان اصل و نسب دارند و حتّی به عنوان میراث کشور به ثبت ملی رسیده‌اند؟ بله، این مطلب و معرفی چنین آثاری میخواهد همین را ثابت کند که اطرافمان ممکن است چیزهای باارزشی وجود داشته باشند که به مرور زمان برایمان عادی شده‌اند.

در این متن می‌خواهیم از داستان‌های 6 مجسمه در تهران بگوییم. مجسمه‌هایی که دیگر الان برای خودشان سن و سالی دارند و به عنوان یادگاری از سازندگانشان در تهران به جا مانده‌اند. این مجسمه‌ها همگی به ثبت ملی رسیده‌اند، پس اثری مهم محسوب می‌شوند و لازم است از آنها محافظت شود.

بیشتر آثاری که در زیر و حتّی آثار ارزشمند دیگر در شهرها دیگر ایران که مطرح شده‌اند، اثر ابوالحسن صدیقی هستند. استاد صدیقی نقاش و مجسمه‌ساز مشهور معاصر، از شاگران کمال‌الملک بوده که آثار بی‌بدیلی از مشاهیر ایرانی برایمان به یادگار گذاشته.

16.jpg

تندیس فردوسی در میدان فردوسی

 با یکی از معروفترین میدان‌های تهران شروع می‌کنیم. میدانی که از قدیم الایام، مرکز بسیاری از اتفاقات تهران بوده است؛ مجسمه شاعر نامآور ایران، حکیم ابوالقاسم فردوسی در میدان فردوسی. خرداد ماه 1338 بود که در میدان فردوسی از اثر ابوالحسن صدیقی رونمایی شد و از آن زمان تا کنون، مجسمه فردوسی همچنان در میدان ایستاده و به مردم نگاه می‌کند.

در آن زمان، تندیس فردوسی، سومین مجسمه فردوسی در ایران بود که نصب شد. این مجسمه از جنس مرمر (کارارا) در اندازه بیش از 3 متر ساخته شد. فرزند استاد صدیقی در مصاحبه‌ای گفته است تخته سنگ زیر پای فردوسی از کوه الوند در همدان به تهران منتقل شده؛ این تخته سنگ که چندان تراش هم نخورده نمادی از کوه قاف است. ایشان همچنین بیان کرده که آن کودک کنار فردوسی، در واقع زال (پدر رستم) است که روی کوه قاف قرار گرفته است.

قرار گرفتن این اثر هنری ارزشمند در میدان، گر چه آن را در معرض دید همگان قرار می‌دهد امّا آن را دچار آسیب‌های جدی می‌کند. گفته شده مجسمه فردوسی در این میدان در حال فرسایش است.

عصر ایران.jpg
عکس از عصر ایران

مجسمه نبرد گرشاسب با اژدها در میدان حر

 میرحسن ارژنگ همراه با پسرخاله‌اش غلامرضا رحیم‌زاده ارژنگ که استادش هم بود، کار ساخت مجسمه نبرد گرشاسب و اژدها را آغاز کردند. این مجسمه ارزشمند به همراه شیرهای خشمگین اطرافش، سال 1315 در میدان باغشاه قدیم یا حر امروزی، نصب شدند. آنها از پیشگامان مجسمه‌سازی واقع‌گرا در ایران بودند. مفهوم این مجسمه در واقع نبرد میان خیر و شر است که در ابعاد بزرگ ساخته شده است؛ گفته شده شیرها هم در اطراف آن نماد محافظت هستند. جنس داخل این اثر از بتن و بیرونش فایبرگلاس است.

 

چند وقت پیش خبر تخریب شیرهای اطراف مجسمه در میدان حر منتشر شد و خشم بسیاری را برانگیخت. این شیرها یکبار در روزگار انقلاب ایران تخریب شده بودند امّا پس از آن دوباره از هنرمند مجسمه خواستند آنها را بازسازی کند. امّا حالا که دوباره تخریب شده‌اند دیگر غلامرضا رحیم‌زاده در قید حیات نیست و میرحسن ارژنگ هم چند سالی است کار در ابعاد بزرگ انجام نمی‌دهد.

16-1-14-14127IMG13061323.jpg
عکس از همشهری

تندیس امیرکبیر در پارک ملت

 مجسمه‌ای از امیرکبیر که در پارک ملت نصب شده از دیگر آثار استاد صدیقی است. شاید فکر کنید این تندیس تازگی‌ها نصب شده پس جدید است، امّا داستان چیز دیگری است! این تندیس برنزی بیش از 3 متری، در سال 1356 به سفارش انجمن مفاخر ملی ایران، در ایتالیا ساخته می‌شود امّا جریان انقلاب پیش می‌آید و انتقال آن به ایران 32 سال به تأخیر میفتد. نهایتا سال 1388 با پیگیری‌هایی که انجام می‌شود، وارد ایران می‌شود و سال 1389 در پارک ملت نصب می‌شود.

همشهری آنلاین پارک ملت.jpg
عکس از همشهری آنلاین
580686.jpg
عکس از خبرگزاری مهر

تندیس خیام در پارک لاله

 پارک لاله از پارک‌های پر رفت و آمد تهران است. بخش ورودی اصلی پارک چند مجسمه وجود دارد که یکی از آنها خیام است. این خیام از کارهای معروف ابوالحسن صدیقی است که از تندیس امیرکبیر هم قدیمی‌تر است. این تندیس بسیار زیبا از شاعر ایرانی، سال 1351 به سفارش انجمن آثار ملی در ایتالیا توسط استاد صریقی ساخته شد. تندیسی که از جنس مرمر کارارا است و پس از ساخته شدن به ایران منتقل شد.

این مجسمه به دلیل اینکه در دسترس است، دائما دچار آسیب می‌شود و بارها مرمت شده است. متاسفانه، قدر آثار ملی را ندانستن، سبب آسیب رساندن به این هنرهای ارزشمند می‌شود.

باشگاه خبرنگاران جوان خیام.jpg
عکس از باشگاه خبرنگاران جوان

سردیس فردوسی در موزه سازمان کتابخانه و اسناد ملی

 مجسمه فردوسی در کتابخانه ملی را شاید همه افراد ندیده باشند چون به عنوان منظر شهری به ثبت نرسیده امّا اگر به موزه کتابخانه ملی مراجعه کرده باشید حتما آن را دیده‌اید. این سردیس، هنر دیگری از استاد ابوالحسن صدیقی است که در سرسرای قدیم و تاریخی کتابخانه ملی در خیابان 30 تیر نصب شده ابود امّا بعدا به ساختمان کتابخانه ملی و موزه کتاب و میراث مستند قرار گرفته است.

استاد صدیقی در سال 1313 از این اثر رونمایی کرد. سردیسی از فردوسی که در ابعاد 50 در 26 با ارتفاع 70 سانتی‌متر ساخته شد و جنس عمده‌ آن از گچ  فرنگی پتینه شده ساخته شده و در پایین آن امضای استاد و تاریخ ساخت وجود دارد.

سازمان اسناد و کتابخانه ملی.jpg
عکس از وبسایت سازمان اسناد و کتابخانه ملی

مجسمه امیرکبیر در مدرسه دارالفنون

این مجسمه امیرکبیر هم اثر مهم دیگری از ابوالحسن صدیقی است که سال 1310 از جنس گچ و به مناسبت بازگشایی مدرسه دارالفنون ساخته شد. در آن زمان هنوز امکان ریخته‌گری در ایران نبود که آن را از جنس دیگری بسازد. لذا این مجسمه را هنرمندانه از جنس گچ ساخت و آن را در تالار مدرسه دارالفنون نصب کردند.

بعدتر که صدیقی از ایتالیا به ایران بازگشت، مجسمه را دوباره تعمیر کرد.

 

سخن آخر

در اینجا به اختصار اشاره‌ای به 6 مجسمه از مجسمه‌های شهری تهران کردیم که هر کدام در جای خود بخشی از میراث ایران را تشکیل می‌دهند و به همین منظور هم در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده‌اند. هر یک از این‌ها به نوعی جاهای دیدنی تهران محسوب می‌شوند و پشت هر کدام از این مجسمه‌ها، داستان‌ها مفصلی نهفته است که شاید برای ما که بارها بی‌تفاوت از کنارشان گذشته‌ایم، باورپذیر نباشد؛ داستان سختی‌ها و تلاش‌های هنرمندانی که از پیشگامان این عرصه بودند و با ایده‌های درون ذهنشان، به این آثار جان دادند.

شما از میان مجسمه‌های شهری تهران، کدام برایتان خاطره‌انگیز یا خاص‌تر است؟ آیا این مجسمه‌ها در بخشی از خاطرات شما به ثبت رسیده‌اند؟

 

 تألیف: لست سکند

 منبع: خبرگزاری مهر، ایسنا، آنا، سازمان اسناد و کتابخانه ملی

نرگس کاظمی‌فرد
نرگس کاظمی‌فرد

سفر که به واژه‌ها پیوند می‌خورد، برایم مرزها را بی‌معنی می‌کند. گردشگری خواندم چون مفهوم سفر بیش از کلمه‌اش در ذهنم قد کشیده بود و ایرانشناسی خواندنم، دلیلش چیزی جز پیدا کردن ریشه‌هایم نبود. اما این ماجراجویی در مسیر واژه‌ها بود که علایقم را به سطح واقعیت رساند و مزه‌مزه کردن جهان را دوباره برایم ترجمه کرد.